بیشتر از هرچیزی نیاز دارم به دویدن و خنده تو راهروهای مدرسه با ری ری. گیس و گیس کشی سر سیب زمینی سرخ کرده و سمبوسه و اسنک و پفیلاهای بوفه. حتی وسط غذا گریه کردن بخاطر یه ۰.۲۵ کوفتی. مرتب کردن کتابای پانسیون ری ری. قانع کردن ری ری سر اینکه عزیز دلم ۱۸ شما بد نیست چرا غصه میخوری؟ منو ببین ۱۲ شدم دارم قر میدم 😂 . جیغ زدن سر ری ری. خالی کردن بی اعصابیام سرش. دعوا سر اینکه پاش خورده به پام و شلوارم خاکی شده :))) دعوا سر اینکه وسایلمو گم میکنه :)))
تدریس بخش فرآیند انحلال، قانون هنری و اسمزشما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
تدریس بخش فرآیند انحلال، قانون هنری و اسمز+ به درجهای از تباهی رسیدم که دارم آهنگ «بازم شراره دلا رو دیوونه کرده مامانش موهاشو عروسکی شونه کرده» گوش میدم و خیلی هم حال میکنم :| یادتونه این اهنگو؟ دیشب هم داشتم اون شعر نمیدونم چی چی دوش در میخانه زدند رو با زبون افغانی گوش میکردم. واقعا چرا خب این همه تفاوت؟ :|
نگهداری و مراقبت از گلیم ماشینیدلم واسه دیر سر کلاس رفتن و اینکه جناب آقای فیزیک به من و ری ری بگه «شما ساعتتون با ساعت کابل هماهنگه که دیر میاید سر کلاس؟» اصلا تنگ نشده.
نگهداری و مراقبت از گلیم ماشینی«خداتنها کسی است که تکذیب کنندگان و منکرانش بر سر سفره اش مینشینند، دلهای شکسته را بهتر از دلهای سالم میخرد، اگر به سوی او بروی به سویت میشتابد، هنگامیکه همهٔ مردم از تو دور میشوند نزد تو میماند!»
موتور الکتریکی(آرمیچر) رو نمی توان مستقیم به پریز برق وصل کرد!۱. حقیقت امر اینه که برای اولین بار دلم واسه دو سال پیش تنگ شد. چون ۱۲ اردیبهشت تولد شکیباست. دوسال پیش با مشقت براش کیک خریدیم از داخل مدرسه. به من مسئولیت خطیر این رو دادن که شکیبا رو به نمازخونه هدایت کنم و بچهها غافلگیرانه طوری وارد نمازخونه شن با کیک. ولی متاسفانه من انقد استرس داشتم و در واکنش به این استرس میخندیدم که شکیبا قانع نشد که بره توی نمازخونه و بچهها همونجا گیلیلی طور وارد شدن. برگهای شکیبا ریخت و از بهترین روزامون شد. چه مسخره بازیهایی که توی نمازخونه یه وجبی مدرسه زیر نور آبی و بنفش مسخرش در نیاوردیم. چه تهدیدایی که از طرف کادر مدرسه نشدیم :)))) چه جیغایی سر ری ری نزدم که «من نمیام سر کلاس ولم کن» :))) #گریزان_از_مدرسه
موتور الکتریکی(آرمیچر) رو نمی توان مستقیم به پریز برق وصل کرد!۱. میزمو آوردم وسط اتاق! خب چشمم کور شد چون. اصنم مهم نیس که اگه توی شب یکی بیاد تو اتاق مستقیما با میز برخورد میکنه و بیش از ۹۰ درصد اعضای بدنش قطع میشن.
موتور الکتریکی(آرمیچر) رو نمی توان مستقیم به پریز برق وصل کرد!شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
دانلود ترجمه مقاله (2017) Revisiting customers perception of service quality in fast food restaurants .امشب که با اون یکی صباعه حرف میزدم فهمیدم ما آدما یه درد بزرگیم رو سینه هم! این زبون لعنتی چیه که باهاش میسوزونیم همو؟ حروممون اگه با شکستن دل یکی، خودمونو تو دل یکی دیگه جا کنیم. خیلی وقته قسم خوردم با حال بد یکی گریه نکنم ولی یه سری دردا هستن که درمون ندارن... واقعا ندارن! واقعا نمیشه کاریشون کرد. فاصله چیز وحشتناکیه. فاجعه ست! قیمت خوشحالی امشبش یه بستنی شکلاتی بود که از پسِ از تهران تا سمنان فاصله، نتونستم خوشحالش کنم. چه شبی رو سر میکنه... لعنت به هورمونها! لعنت به احساس و منطقی بازیای بعدش! لعنت به زخم ناسور... لعنت به همه کفتارهای کرهٔ زمین... روابط انسانی عجیبن...
خیلی خیلی غمگین ...۱. یادتونه میگفتم دلم برا بچهها تنگ شده؟ آقا من غلط کردم. شخصاً بعد از شروع مجدد کلاسای آنلاین لعنتی به این نتیجه رسیدم که غلط کردم :|
از من به غیر از خبری چیزی نمانده ببری دگر چه خواهی؟!تعداد صفحات : 5